-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 مردادماه سال 1384 21:25
Crash فیلم قشنگی بود. یه مدل کوچولوی برخورد تمدنهای هانتینگتون ( THE CLASH OF CIVILIZATIONS ) تو لس آنجلس. و از همه چی مهمتر اینکه هیچکس سیاه یا سفید نبود. همه خاکستری بودند. از فلسفه کلی فیلم که بگذریم نگاه فیلم به نیمه سیاه نژادها جالب بود. چینی ها قاچاق آدم می کردن. سفیدها خلاف های گنده، سیاه ها دله دزدی، و ایرانی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 تیرماه سال 1384 11:34
عشق سالهای وبا بالاخره تموم شد. تا نیمه هاش داغونم کرد. بار عاطفی سنگینش مجبورم کرد یه مدت ولش کنم. بعضی وقتا حوصلم رو سر می برد. حس می کردم یه جورایی شبیه داستایفسکی چرت و پرت زیاد میگه. ولی نمی ذاشت مطالب نامربوط خیلی از داستان دورت کنن. واسم تجربه خوبی بود. تابوی خوندن یه رمان سیصد و پنجاه صفحه ای ریزنویس انگلیسی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 تیرماه سال 1384 22:41
..... سردمه!خیلی!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 تیرماه سال 1384 21:38
مرگ دردناکه! باورم نمی شد تا حالا! این عکس ها رو که دیدم باورم شد. گنجی واقعا داره تا مرگ میره!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 تیرماه سال 1384 07:47
... خمار نگاهت را از دستانم بردار. این خطوط نشان قدح نیستند، تعبیر مرگ است در اعوجاجشان. شهوتت را از کف زنده ای بنوشان.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 تیرماه سال 1384 06:11
پاندول و آهنرباها همونطور که چند روز پیش بهت گفتم اصلا مثل بقیه حس بدی نسبت به اوضاع جدید ندارم. دوره ایه که لازمه بگذره. جامعه ما مثل یه پاندول فلزیه که دایم بین چندین آهنریا در حال نوسانه. اینجوری نیست که ندونه به کدوم سمت می خواد بره بلکه سعی می کنه با تغییر جهت به موقع خودش نشون بده هیچ آهنربایی نمیتونه با دروغ،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 تیرماه سال 1384 00:29
باز هم زید آبادی نوشته امروز زیدآبادی را در روز ببینید و با بقیه محتویات روزنامه مقایسه کنید. در این وانفسای خرعبل نویسی بی نظیر می نویسه این مرد. ولی کاش اینقدر بی تریبون نبود که در روز بنویسد. راستی خیلی دوست داشتم قیافه معین را این روزها ببینم. می خوام بدونم هنوزم مثل دو سه هفته پیش صورتش را گریم می کنه یا نه؟...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 تیرماه سال 1384 04:26
با مزه این ابراهیم نبوی انگار خیلی به قول خودش زیرزمین خانه اش آتش گرفته ولی دارد تمام فشار را به همین زیرزمین می آورد تا کم نیاورد. بخوانید: برادران! خواهران! اصلاح طلبان عزیز! لطفا چت نکنید. هرچه سریع تر به کسانی که اووردوز کرده اند یا چت سنگین کرده اند کره بدهید تا حال شان جا بیاید. فعلا یک عالمه کار داریم. هر کی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 تیرماه سال 1384 00:35
انتخابات گزارشهای رادیویی و مصاحبه های صادق صبا در بی بی سی فارسی بسیار زنده و متین است. حس می کنی در متن فضا هستی. چقدر تفاوت هست بین گزارشگری یک خبرنگار با زبان و نمادهای خارجی و یک خبرنگار بومی. البته من مطمئنم به شخصیت خبرنگار هم بستگی دارد. صادق صبا تحلیلگر بدی نیست ولی خبرنگار بهتری است. البته این به فضای باز...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1384 20:58
من قایقم نشسته به خشکی من، چهرهام گرفته، من، قایقم نشسته به خشکی. با قایقم نشسته به خشکی، فریاد میزنم: «وامانده در عذابم انداختهست، در راه پر مخافت این ساحل خراب، و فاصلهست آب، امدادی ای رفیقان با من.» گل کرده است پوزخندشان، اما، بر من، بر قایقم که نه موزون، بر حرفهایم در چه ره و رسم، در التهابم از حد بیرون. در...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 خردادماه سال 1384 05:02
روزگار فتنه کُنْ فِی الْفِتْنَهِ کَابْنِ اللَّـبُونَ، لَاظَهْر فَیُرکَبَ، وَلَا ضَرْع فَیُحْلَبَ. هنگام فتنه چون شتر دوساله باش، نه پشتی تا سوارش شوند و نه پستانی تا شیرش دوشند. امام من، علی - نهج البلاغه شیرین عبادی تاکنون به خوبی نشان داده است که یکی از سرآمدترین شخصیت هایی است که تاریخ ایران به خود دیده است. کوهی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 خردادماه سال 1384 05:39
دورویی خیلی خوشحالم که وقتی نوشتم میشه به نیک آهنگ افتخار کرد انقده تردید داشتم که اون علامت سوال رو جلوش بزارم. معلوم شد که ایشون تیر آخر ترکش بودن! یه سر به وبلاگش بزنید! می دونید برای من جالبه که اینها چقدر سعی کردن بازی دقیقی طراحی کنن ولی مردم به هیچ هم حسابشون نمی کنن! میرن! می بینن و می خندن! بعد هم کار خودشون...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 خردادماه سال 1384 04:47
انتخابات حکایتی ز دهانت بگوش و جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت است بگوشم نتایج انتخابات برای من بامزه ترین اتفاقی بود که می تونست بعد از مدتها یکنواختی بیفته. از دیشب تا حالا دارم به خیالات بعضی ها می خندم که چطوری نقش بر آب شدند. ملت ایران با شعورتر از اون چیزی هستن که فکر می کنن. درست یا نادرست اونها فقط خودشون...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1384 22:59
دوباره می سازمت وطن
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1384 07:56
مردان و زنان خیابانی و تحقیقات علمی- حوزوی جمهوری اسلامی بر پایه اعتقاد دینی می داند که بنا بر حکمت الهی هیچ چیز بیهوده آفریده نشده است حتی زنان و مردان خیابانی. به خاطر همین است که بالاخره پس از تحقیقات جامع حوزه و دانشگاه نقش و اثر آنان در تبلیغات انتخاباتی به اثبات رسیده است. مراحل کاربرد آزمایشی را می توانید در...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1384 07:33
کاشکی می شد نباشم، کاشکی می شد نخوانم خواهر جوان که احساس میکردند طاقت تحمل فشارهای زندگی را ندارد در اقدامی جنون آمیز دست به خودکشی زدند، اما توسط برادشان از مرگ نجات یافتند. به گزارش خبرنگار ما، بعدازظهر چهارشنبه هفته گذشته وقتی پسر جوانی وارد خانه خود شد و دید خواهرانش با گذاشتن شیلنگ گاز داخل دهانشان قصد خودکشی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 خردادماه سال 1384 08:31
تو و من دو تنها و دو سرگردان دو بی کس دم و دامت کمین از پیش و از پس این خیلی بامزه است. امیرانتظام که زندانی دانشجویان خط امام (مبردامادی، عبدی، اصغرزاده، معصومه ابتکار، شکوری راد، ... و صد البته مشابهاتشون بهزاد نبوی، حجاریان، گنجی و اکثر اصلاح طلب های کنونی) پس از جریان تسخیر سفارت آمریکا بوده درباره شون مینویسه:...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 23 خردادماه سال 1384 22:23
ملت من بمب گذاری ها نشان می دهند که حتی بسیاری از مدعیان آزادی و هزار چیز دیگر برای این ملت چیزی جز جنایتکار نیستند که اگر به قدرت برسند بجز جنایت به کاری دست نخواهند زد. ملت بیچاره ای است ملت من. نگرانم. کاشکی یکی می فهمید من به چه چیز سیاوش حسرت خورده ام. کاشکی من هم می توانستم به این چیزهای کوچولوی مسخره دل خوش کنم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 خردادماه سال 1384 19:10
حسرت سیاوش دیروز اومد پیشم. مدام درباره مشخصات خونه ای که قسطی خریده حرف میزد و با این خونه که من توشم مقایسه می کرد. پسرش رو هم باهاش آورده بود و بدجوری باهاش حال می کرد. بعدشم منو برد ماشین مدل دوهزاری رو که خریده بود نشونم داد. بعدشم با اون صداقت همیشگی و به قول محمد سادگی شهرستانیش با صراحت فخرفروشانه ای گفت که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 خردادماه سال 1384 23:41
این کتاب این کتاب داره منو میکشه.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1384 08:51
تنها جشن تنها جشن ملی یکی از پرسابقه ترین تمدن های دنیا مبارک باشه. ملتی که هشت سال منتظر بود تا بتونه بی دردسر شادی کنه. نمیشه کسی رو سرزنش کرد وقتی یه ملت خودش دوست داره جشناش دیر به دیر باشه و سوگواریهاش زود به زود. ولی میشه براش دل سوزوند وقتی خودت هم بخشی ازش هستی.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1384 08:59
نیک آهنگ نیک آهنگ کسیه که می خواد زندگی سالمی بکنه. واقعا میشه بهش افتخار کرد؟ کاشکی همیشه بشه بهش افتخار کرد. با نخوندن وبلاگش خیلی چیزها رو از دست میدی. ولی سال ۸۰ به این نتایج رسیدن دیر بوده. اگرچه هر وقت ماهی رو از آب بگیزی تازه ست. با اینکه حالم بهم میخوره چیزی درباره انتخابات تو وبلاگم باشه ولی این کاریکاتور...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 خردادماه سال 1384 22:31
مشکل یه مشکلی رو باید حل کنم. یه اراده قوی می خواد. خیلی قوی.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 خردادماه سال 1384 09:00
همیشه کلاغ ها و روباه ها منبع
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 خردادماه سال 1384 21:03
خاص از آن ما منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گرانبهایی تو چنان نهان دریغی که مهی به زیر میغی بدران تو میغ تن را که مهی و خوش لقایی تو هنوز ناپدیدی ز جمال خود چه دیدی سحری چو آفتابی ز درون خود برآیی مگریز ای برادر تو ز شعله های آذر ز برای امتحان را چه شود اگر درآیی به خدا تو را نسوزد، رخ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 خردادماه سال 1384 04:22
حرف هر دفعه میام که چیزی بنویسم ولی نمی تونم. کاشکی می تونستم.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1384 11:10
تشبیه این جملات رو در توصیف یه ایوون منزل ببین. از این زیباتر نمی شد حمله باد رو تصویر کرد. It was the best protected from December through March, when the northern winds tore away roofs and spent the night circling like hungry wolves looking for a crack where they could slip in
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 خردادماه سال 1384 09:41
شعر و سیاست این شعر حافظ چنان با زشتی سیاست حاکم آغشته شده که وقتی می شنویدش اصلا اون عظمتی که توش تنیده شده قلبتون رو تصاحب نمی کنه. طول کشید تا تونستم بهش اجازه بدم قلبم رو تکون بده و خاطرات فرساینده زندگی رو به یادم نیاره. بر سر آنم که گر ز دست بر آید دست به کاری زنم که غصه سر آید خلوت دل نیست جای صحبت اضداد دیو چو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 خردادماه سال 1384 21:19
شر و شور شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 21:33
کتاب دومین کتاب. زیبا بود و تسخیر کننده. مصاحبه با مارکز درباره این کتاب خوندنیه. این نقد نیویورک تایمز دریاره کتاب هم جالبه. و این هم یک نقد ادبی.