معتزله-اشاعره
معتزله | اشاعره |
حدوث کلام باری (یعنی اینکه مثلا قران در زمان مشخصی بوجود آمده) | قدمت کلام باری(یعنی اینکه مثلا قران از ابتدا به همراه خداوند وجود داشته) |
یک مکتب غیر تجربی دینی است. | یک مکتب تجربی نقلی است و به تجربه گرایان جدید نزدیکترند. |
نگاه آنان به مسایل این بود که یک نقشه کلی پیشینی برای عالم وجود دارد و ابتدا این نقسه را در نظر می گرفتند و مسایل را بر پایه آن تفسیر می کردند. (فلسفه پیشینی) | اینان پس از مراجعه به عالم و نگاه به پدیده های آن نقشه عالم را کشیده و به تدریج آن را تکمیل می کردند. (فلسفه پسینی) |
نگاه اعتزالیون به مقولات به نوعی کلی گرایی بود. (Universalism) یعنی با تعریف یک کل مثلا انسان به اجزا مثلا تک تک انسانها می پرداختند. (مثل مثل افلاطونی) | نگاه اشعریون به نوعی نام گرایی بود. (Nominalism) یعنی با بررسی اجزا (مثلا انسانها) به مفهوم انسان می پرداختند. |
به حسن و قبح ذاتی عمل معتقد بودند. | معتقد بودن نتابج فعل است که حسن و قبح عمل را به ما می گوید. برای مثال مدح و ذم عقلاست که به ما می گوید چه خوب است و چه بد. |
به اصل علیت معتقدند. | به اصل علیت طبیعی معتقد نیستند. * (پانویس را بخوانید) و علیت را به خداوند نسبت می دهند. و به همین ترتیب معجزات را توجیه می کنند. در واقع در منار آن به ذاتیات هم معتقد نیستند. مثلا اگر سوزاندن ذاتی آتش باشد، سرد شدن آن بر ابراهیم غیر ممکن است چرا که مستلزم جداکردن ذاتی آتش از آن است. |
به ترجیح بلا مرجح معتقد نیستند. | به ترجیح بلا مرجح معتقدند. |
به این معتقدند که خداوند در عالم بر اساس عدل رفتار می کند و اعمالش با عدالت قابل توجیه هستند. | به این معتقدند که هر چه خداوند بکند عین عدل است و ما نباید با تعریف پیشینی انسانی عدل خداوند را بسنجیم. |
در تعریف رزاقیت خدا به مشکل بر می خورد | در تعریف رزاقیت خدا می گوید همین که هست رزاقیت است حال چه کسانی گرسنه باشند یا سیر |
فعل خدا معلل به غرض است | فعل خدا معلل به غرض نیست یعنی اینگونه نیست که خدا بنشیند و بگوید خوب حالا که می خواهم این عمل را انجام دهم این مقدمات و این نتایج را دارد. بعدا بعضی گفته اند که غرض خود ذات باری است. و ذات او غایت همه افعال است و اینگونه است که لازم نمی دانند برای وجود ناقص الخلقه ها یا زجر حیوانات به دنبال غرضی باشند. دلیلی ندارد که برای هر پدیده ای غرضی وجود داشته یاشد و دلیلی ندارد با ذهن خود برایشان دلیلی عقلی بتراشند. |
قائل به کرامات اولیا نیستند و فقط به معجزات پیامبران معتقدند چون باعث می شود فرق نبی و غیر نبی مشخص نشود. | به کرامات معتقدند و معتقدند دلیلی ندارد سعی کنیم آنها را با عقل خود تفسیر کنیم. |
به جزء لایتجزا (اتم) معتقد نیستند. | معتقد به اجزا تشکیل دهنده اند. |
به تسبیح زبانی اشیا مغتقد نبودند و می گفتند این اشیا با وادار کردن ما به تعقل ما را به تسبیح خدا می افکنند. | به تسبیح و جاندار بودن اشیا معتقد بودند. |