خانه عناوین مطالب تماس با من

خواب سیاه

خواب سیاه

روزانه‌ها

همه
  • وبلاگ نویسان مجوز پیش از انتشار بگیرند!

پیوندها

  • وبلاگ انگلیسی من
  • خواب سیاه - وبلاگ سابق من
  • التهاب - نه پای رفتن ... نه تاب ماندگاری ...
  • بنیاد فرهنگ ایران
  • داریوش آشوری
  • نوام چامسکی
  • حسن سربخشیان
  • عبدالکریم سروش
  • مهرانگیز کار
  • گابریل گارسیا مارکز
  • رادیو 4 بی بی سی
  • عباس معروفی
  • CBC - Arts
  • CBC - Opening Night
  • صفحه عکس رویتر
  • پاگرد - سارا محمدی
  • Democracy Now
  • صادق هدایت

دسته‌ها

  • سینما 14
  • هنر 6
  • سیاست 61
  • زندگی روزانه من 44
  • مذهب 5
  • دست نوشته ها 39
  • ادبیات 25
  • جامعه 17
  • دانش 2
  • واگویه ها 78
  • فلسفه 4
  • ایران من 1
  • طبیعت 2

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]

بایگانی

  • مرداد 1385 12
  • تیر 1385 16
  • خرداد 1385 29
  • اردیبهشت 1385 17
  • فروردین 1385 15
  • اسفند 1384 8
  • بهمن 1384 9
  • دی 1384 9
  • آذر 1384 10
  • آبان 1384 2
  • مهر 1384 3
  • شهریور 1384 12
  • مرداد 1384 9
  • تیر 1384 9
  • خرداد 1384 24
  • اردیبهشت 1384 8
  • فروردین 1384 4
  • اسفند 1383 10
  • بهمن 1383 15
  • دی 1383 13
  • شهریور 1383 14
  • مرداد 1383 13
  • تیر 1383 8
  • خرداد 1383 3
  • اردیبهشت 1383 15
  • فروردین 1383 13
  • اسفند 1382 2

آمار : 247016 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1384 17:34
    خوش خبر باشی ای نسیم شمال خسته نباشی قهرمان با بچه ها قرار داشتیم روز آزادی گنجی رو بریم بیرون و جشن بگیریم. حالا هم که با جشن سال نوی ما تو اینجا همزمان شد. به همه تبریک میگم هر دو مناسبت رو.
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1384 06:34
    اهلی روباه آه‌کشان گفت: -همیشه‌ی خدا یک پای بساط لنگ است! اما پی حرفش را گرفت و گفت: -زندگی یک‌نواختی دارم. من مرغ‌ها را شکار می‌کنم آدم‌ها مرا. همه‌ی مرغ‌ها عین همند همه‌ی آدم‌ها هم عین همند. این وضع یک خرده خلقم را تنگ می‌کند. اما اگر تو منو اهلی کنی انگار که زندگیم را چراغان کرده باشی. آن وقت صدای پایی را می‌شناسم...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1384 23:08
    درس از تاریخ؟ ما؟ مغولان با سبعیت تمام کشورهای همسایه شمالی را درنوردیده اند. امپراطوری مغول در حال شکل گیری است. هم اینک خونریزان در مرزهای ایران اطراق کرده اند. قصد حمله به ایران را حداقل تا مدتی ندارند. شاید شرایط موجود اقتصا نمی کند ولی به هر حال به نظر می آید بیشتر به ارتباط با این کشور می اندیشند تا تصرف آن....
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 22:15
    داستان کاریکاتور پیامبران ماجرای کاریکاتورهای پیامبران به دانشگاه ساسکاتچوان هم کشیده شد . نشریه دانشجویی The Sheaf که تقریبا معتبرترین و برخواننده ترین نشریه دانشگاه هم هست در شماره قبلی خود در پاسخ به درخواست کنندگان اعلام کرده بود که حاضر نیست کاریکاتورهای پیامبر اسلام را منتشر کند، ولی در بخش کاریکاتورهای خود...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 03:25
    حافظ - شجریان خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود به هر درش که بخوانند بی خبر نرود سواد دل غمدیده ام به اشک مشوی که نقش خیال توام هرگز از نطر نرود دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی که هیچ کار به پیشت بدین هنر نرود مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که آبروی شریعت بدین قدر نرود سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم چگونه چون قلمم...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1384 01:35
    آبی می گویم لباست را در بیاور. لباست را تن آفتاب می کنی تا تاریک شود. برهنه که می شوی. به خود می گویم: خدایا او چه رنگ است؟ فکرم را می خوانی: -می بینی که برهنه ام. رنگم کن. مبهوت مانده ام. قلم ها را با بی نظمی می آرایی. رنگها را با دستت به هم می آمیزی. بی آدابی می بوسیم: -رنگم کن. فریادهایت رنگها را در ظرفشان به رقص...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1384 01:54
    To Live تو این مدت دو تا فیلم چینی دیگه دیدم. یکی فیلمی در باره موقعیت زنان بود در چین اربابی عنوان The Wooden man's Bride یا ((عروس مرد چوبین)). فیلم که در فضای حدود ۲۰۰-۳۰۰ سال قبل می گذشت. ماجرای دختری است که نامزدش در حین مراسم عروسی فوت کرده بود و مادر داماد او رو به عقد مجسمه چوبی که نماد پسرش بود در می آورد....
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1384 21:15
    تو بالا نمی روی خدای من! تو بالا نمی روی. گمان برده ای ریشه های در خاکت قدرت زمین را ارمغانت می کنند تا رو به بالا بکشی در حالیکه ساقه های نحیفت را از ترس تندبادی سفت در زمین فرو برده ای؟ خودت هم نمی دانی که رو به آسمان نداری و سر به خاک فرو برده ای؟ حالا می بینی که ساقه هایت هر روز پر از ریشه می شوند و تو باز هم...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1384 09:31
    از افسانه تا واقعیت نمی دانستم واقعی است. فکر کردم یک فیلم هندی دیگر. کانادایی ها ساخته اند. قبلا بالیوودی کانادایی دیده بودم. قصدم برگشتن به دانشگاه بود ولی فیلم اجازه نداد. با گزارش های میان پرده فیلم حس کردم مبنا باید یک داستان واقعی باشد. رفتم نشیمن کنار سانجیت نشستم. گفت داستان واقعی است. شوکه شدم. والدین سیکش...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1384 03:24
    دوباره فانوس های سرخ این نقد را که James Berardinelli نوشته بخوان. خصوصا بخشی را که به تفسیر سیاسی فیلم بر اساس شرایط چین می پردازد. فیلم در جایگاه ده فیلم برتر دهه نود و صد فیلم برتر دنیای سینما بررسی شده است.
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1384 04:04
    سرنخ قاچاق مواد مخدر در کجاست؟ مهرانگیز کار همیشه مهرانگیز کار است. او متفاوت است. شاید چیزی را که می گوید همه بدانند ولی همین همه آن را نمی گویند. فقط وقتی که از کسی که بزرگ است می خوانی حس می کنی بزرگتر می شوی. این نوشته عباس معروفی را باید بدون توجه به مخاطبش خواند تا از آن صدها درس گرفت.
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1384 01:43
    فانوس قرمز را روشن کن. این بی اغراق یکی از زیباترین فیلم هایی بود که دیده بودم. اینکه خود را به فرهنگ کشور خودت یا هر کشور دیگری محدود کنی بی شک باعث می شود برای رشد خودت زندان بزرگی بسازی. این فیلمی است که اگر فقط محو لوکیشن ها هم بشوی تا آخر تماشایش می کنی. مهم نیست که سونشیان تحصیل کرده است. به زودی او هم تلاش می...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1384 06:43
    خجالت از خودم خجالت می کشم. از اینکه تو خجالت نمی کشی خجالت می کشم. بیا، باید با هم خجالت بکشیم از این کثافتی که توی سرزمینمون جریان داره. از اینکه زن ها رو به جای شوهراشون به اسارت می برن. از اینکه بچه های دو ساله رو کتک می زنن. از اینکه دختربچه ده ساله رو با لگد از خواب بیدار می کنن. از اینکه یه مرد گریه می کنه. از...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1384 01:12
    از انتخابات تا انتخابات این اولین انتخابات کاناداست که سر فرصت توانستم دنبال کنم. و حالاست که فرق انتخابات اینجا را با انتصابات ایران می فهمم. نقش تلویزیون ملی در نقد و خبررسانی حالا برایم مفهوم دارد.
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1384 01:43
    علی (برای آجیلی) خیلی وقت بود دلم برای علی تنگ نشده بود. خیلی وقت است دلم برایش تنگ نمی شود. خیلی وقت است فکر می کنم سیاست سرش نمی شده، خشن و جنگجو بوده، درونگرا بوده و یکدنده. خیلی وقت است علی مال من نیست. خیلی وقت است. علی مال همیشه هیچ کسی نیست. علی مال بچگی هاست. مال وقتی است که مامان دستت را می گیرد و می گوید بگو...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1384 07:32
    رقص با اسکیت موقع مسابقات پاتیناژ کانادا ست. شاید دیدن هیچ ورزشی به اندازه پاتیناژ زیبا نباشد.
  • [ بدون عنوان ] جمعه 30 دی‌ماه سال 1384 08:32
    مهاجران همیشه قصه زیارت موزیکال سوپرانوی مشهور کانادایی-آمریکایی ایزابل بایراکداریان از کشور مادریش ارمنستان که امشب از برنامه Opening Night شبکه CBC پخش شد تکرار قصه مهاجرانی بود که همیشه مهاجر می مانند. صدا، ارمنستان، نسل کشی ، کلیسا ، کومیتاس (گومیتاس) و تاریخ و سادگی فیلم را جذاب تر می کرد. ایزابل در لبنان متولد...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1384 07:51
    ... جدا شد حان شیرینت، کنون تنها نشین ای شمع که حکم آسمان این است، وگر سازی، وگر سوزی
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 09:26
    Strange Pilgrims Bon Voyage, Mr President یک ماجرای نه چندان جذاب. من برعکس هومرو هیچ احساس همدردی با رییس جمهور نمی کنم اگرچه معتقدم همه رییس جمهورها زندگی سگی دارند. فقط تصمیم نهایی رییس جمهور می تواند قسمت خوب داستان باشد. سبک روایت، سبک مارکز است ولی قلم قلم او نیست. The Saint رئالیسم جادویی مارکز. مرا یاد از عشق...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1384 01:41
    long memories G abriel Garcia Marquez was once asked why Latin Americans wrote such long novels to which he replied cryptically, "Because we have such long memories!" Memories, to Latin Americans, have always meant memories of fire, of the great dictators, supported by the imperialism of the Big Brother in the north,...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 10:49
    Nothing gold can stay Robert Frost Nature's first green is gold, Her hardest hue to hold. Her early leafs a flower; But only so an hour. Then leaf subsides to leaf. So Eden sank to grief, So dawn goes down to day. Nothing gold can stay.
  • [ بدون عنوان ] جمعه 16 دی‌ماه سال 1384 03:40
    بازگشت سلطان
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 13 دی‌ماه سال 1384 20:49
    علایق ملی گزارش بی بی سی فارسی از پر بیننده ترین صفحاتش در سال ۲۰۰۵ می تواند نمادی باشد از علایق ملی (عمدتا در خارج از ایران). اگر موارد خاص را حذف کنیم اولویت ها به ترتیب عبارتند از: ۱. سیاست ۲. سکس ۳. لمپنیزم
  • [ بدون عنوان ] جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 05:06
    The Unknown Citizen W. H. Auden He was found by the Bureau of Statistics to be One against whom there was no official complaint, And all the reports on his conduct agree That, in the modern sense of an old-fashioned word, he was a saint, For in everything he did he served the Greater Community. Except for the War till...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 2 دی‌ماه سال 1384 01:20
    Sous Le Sable فیلم از François Ozon ، با بازی چشمگیر و جامد Charlotte Rampling . سوالهای بی پاسخ.
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1384 07:39
    ترس نه که کسی بپندارمت یا بالا رفتنت را بی سقوطی بیانگارم. تیزی خارهایت پایانی را ندا می دهند که خواب پژمردگیت را تعبیر خواهد کرد. نه که بخواهم از خویشت بدانم یا حتی برانم. نه که شایسته باشی که التهابی را هدرت دهم یا دلشوره ای را فدایت کنم. نه! نیستی. ولی وقتی صورتت را به بیهوده ترین وجهی هم رو به آفتاب می چرخانی و...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1384 07:13
    زمستان ساسکاتون
  • [ بدون عنوان ] جمعه 25 آذر‌ماه سال 1384 18:59
    شازده کوچولو بالاخره شازده کوچولوی فرانسه رو تو کتابفروشی دانشگاه پیدا کردم.
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1384 19:45
    اوشو این حرفای اوشو رو گوش بدید. زیباست. بینهایت زیباست. اصلا یه سری به سایت اوشو بزنید و اگه پول دارید حتما برید یه چند روزی توی اوشو ریسورت بمونید. البته نه مثل من فقط سه روز. حداقل دو هفته بمونید تا خودتون رو پیدا کنید و بفهمید آرامش یعنی چی. برام جالب بود که تلویزیون ایران فیلم دهکده رو پخش کرده. این از اون...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 20:38
    نسیم سحر مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست که راحت دل رنجور بی قرار من است به خواب در نرود چشم بخت من همه عمر گرش به خواب ببینم که در کنار من است اگر معاینه بینم که قصد جان دارد به جان مضایقه با دوستان نه کار منست حقیقت که در نه در خورد اوست جان عزیز ولیک در خور امکان و اقتدار من است اگر هزار غم است از جفای او بر دل هنوز...
  • 302
  • 1
  • 2
  • 3
  • صفحه 4
  • 5
  • ...
  • 11