زندانی من
جان منست او آن منست او / هی مزنیدش هی مبریدش
باغ جنانش آب روانش / سرخی سیبش سبزی بیدش
آب منست او نان منست او / مثل ندارد باغ امیدش
معتدل است او متصل است او / شمع دل است او پیش کشیدش