زن ایرانی
دیشب کلوب فیلم انجمن اولین برنامهش رو داشت. دو تا فیلم دیدیم.
دو زن تهمینه میلانی و
خواب سفید حمید جبلی. اولش استقبال کم بود و اعصاب منو خورد کرد که واسه کی ما داریم کار میکنیم. بعد صحبت شهرام آرومترم کرد که میگفت از این به بعد ما واسه خودمون میشینیم فیلم میبینیم. منتظر هیچکی هم نمیمونیم. هرکی خواست بیاد، هر کی هم نخواست نیاد. به هر حال
خواب سفید با اینکه خوش ساحت و خوب بود خیلی ارزش فکر کردن نداشت.
دو زن هم رو که قبلا دیده بودم. نظرم هم نسبت به فیلم همونی باقی موند که موقع اکرانش تو سینما بود. با ارزش برای دوباره دیدن ولی با پرداخت ضعیف، لوس و شعاری. به هر حال داستان فیلم که حکایت زن ایرانیه بازم داغ ها رو تازه کرد. موجودی که خودش هم همیشه بدون یه مرد بالای سرش احساس نصفه و نیمه بودن میکنه. فرقی نمیکنه اینور آب باشه یا اونور. تحصیلکرده باشه یا نه. امروزی باشه یا دیروزی. کتابخون باشه یا خاله زنک. مهم اینه که هیچوقت تمیتونه شخصیت مستقلی از خودش داشته باشه و همیشه باید دنبالهرو یه مرد باشه حتی زمانی که فکر میکنه اونه که مرد رو دنبال خوش میکشونه. آیندهش به ازدواجش وابسته است نه به هیچ چیز دیگه. عاشق مرد مقتدره اگرچه بنابر مد سعی میکنه نشون بده که طالب اقتداره. وقتی هم ندرتاً سعی میکنه مستقل باشه، میشوره، تهاجمی میشه و به جای اینکه مستقل باشه، منزوی و غیرسالم میشه.
یه نکته یادم اومد که واسم جالبه. مدتی پیش که روزنامه نگارا رفته بودن دیدن گنجی یه عکس بود که همه روزنامه نگارا رو نشون میداد که خیلی معمولی با گنجی یه عکس صمیمی و نیمه رسمی گرفته بودن. این وسط فقط یک نفر یه جور دیگه عکس گرفته بود. یه چهره مثلا فمینیست افراطی که سعی کرده بود با وجود فاصله زیادش تا یه مرد، هر طور شده آرنجش رو بذاره روی کمر ایشون و عکس بگیره. با توجه به نوشتههای بالا، برام جالب بود.