حافظ - شجریان

خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود

به هر درش که بخوانند بی خبر نرود

سواد دل غمدیده ام به اشک مشوی

که نقش خیال توام هرگز از نطر نرود

دلا مباش چنین هرزه گرد و هرجایی

که هیچ کار به پیشت بدین هنر نرود

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست

که آبروی شریعت بدین قدر نرود

سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم

چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود؟

تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری

وفای عهد من از خاطرت به در نرود

بیار باده و اول به دست حافظ ده

به شرط آنکه ز مجلس سخن به در نرود