هاجرکم!
هنوز هم به بازگشت ابراهیم می اندیشی؟ بیهوده! خواهی دید که او فقط برای قربانی کردنتان خواهد آمد. همیشه برایش کنیزکی بیش نخواهی بود.
هنوز هم در آرزوی زندگی، تشنگی سوزان اکنونت را به دیروزهای وهم و دوری می بری که یا در دخمه های پادشاهان پوسیده به شب پیوسته اند یا در ضریح های مومنان مقدس به ریا سیاه گشته اند.
گمان می بری از هروله ات در میان گورها و دخمه ها چه خواهی یافت؟ چنین بیتاب مشتاب،دمی بیاسای! شاید تلاش بی سمت و سوی تشنگی پاهای کوچک اسماعیلت بیش از تو فردا را برایتان ارمفان آورد!