خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد؟
خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد؟
خبرت هست که ریحان و قرنفل در باغ
زیر لب خندهزنانند که کار آسان شد؟
خبرت هست که بلبل ز سفر باز رسید؟
در سماع آمد و استاد همه مرغان شد؟
خبرت هست که در باغ کنون شاخ درخت
مژدهی نو بشنید از گل و دستافشان شد؟
خبرت هست که جان مست شد از جام بهار؟
سرخوش و رقصکنان در حرم سلطان شد؟
خبرت هست که لاله، رخ پرخون آمد؟
خبرت هست که گل خاصبک دیوان شد؟
خبرت هست ز دزدی دی دیوانه
شحنهی عدل بهار آمد، او پنهان شد؟
باقیان در لحدند و همه جنبان شده اند
زانکه زنده نتواند گرو زندان شد
گفت بس کن که من این را به از این شرح دهم
من دهان بستم کو آمد و پایندان شد
salam sale no mobarak weblog e bahali dary be manam sar bezan khoshhal misham bye
زیبا بود ............ زیبا بود .......... زیبا !! نوشته این جا خانه است ... اون شعر خیلی زیبا بود ... اون حس ... اون تجربه ... نمی دونم چرا قبلا ندیده بودمش!!