خجالت
از خودم خجالت می کشم. از اینکه تو خجالت نمی کشی خجالت می کشم. بیا، باید با هم خجالت بکشیم از این کثافتی که توی سرزمینمون جریان داره. از اینکه زن ها رو به جای شوهراشون به اسارت می برن. از اینکه بچه های دو ساله رو کتک می زنن. از اینکه دختربچه ده ساله رو با لگد از خواب بیدار می کنن. از اینکه یه مرد گریه می کنه. از اینکه مردم من بعد از یک و نیم هزاره زار تشنگی علی اصغر رو می زنن و کسی میگه باید گرسنگی یک بچه دو ساله رو با سرب داغ رفع کرد. خجالت بکشید. خجالت بکشید. مگه
این کارگرای بیچاره چی می خوان؟ کمی از سهم شما رو از نفت خودشون که به جیب های شما سرازیر میشه؟ نه! شما خجالت نمی کشین. ما باید خجالت بکشیم. من که خجالت می کشم. بیا، بیا با هم خجالت بکشیم. بزار خجالت بکشیم که
شهرام جزایری قراره آزاد بشه. که یه تاجر موفق بوده. که از مرخصی های درازمدت لذت می بره و خجالت بکشیم که
گنجی هنوز توی انفرادیه. که آب انفرادیش از غروب یخ میزنه. که گنجی سرفه می کنه. که گنجی در بدترین شرایط یه زندگی سگی هم نیست. باید خجالت بکشیم. باید آب شیم. باید یخ بزنیم.