آسمان

صبح یه فرشته آسمونی اومد. با آسمونی ترین صدا واسم داستان یکی از دیدنای خدا رو تعریف کرد. اشکاش صورتم رو خیس کرد. بعدم منو با یه دنیا حسادت این پایین گذاشت و رفت. نشنید که ته دلم داد می زدم منم میخوام، منم میخوام.

هنوز زنگ زیباترین صدای دنیا تو گوشمه.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 05:18 ق.ظ http://www.siamakold.blogfa.com

ای مزدا اهوره !
……….« ترا پاک شناختم ؛ انگاه که در سر اغاز افرینش دیدمت { و دریافتم }
..........« که چگونه تا پایان گردش افرینش ، کردارها و گفتارها را با هنر خویش،
.......« مزد بر نهادی : پاداش نیک برای نیکان و{سزای } بد برای بدان...»
ینسه هات 49

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد