بچه هایی که اسم پدر را انتخاب می کنند



چینی هایی که میان اینجا همه اسمشون رو عوض می کنن و اسم های اینجایی می ذارن مثل کریس، پیتر و .... بهونه شون اینه که تلفظ اسمشون خیلی سخته. یه دفه که صحبتش شد معلم زبانم که آمریکایی بود حرفم رو تایید کرد که این کار مسخره ایه و تلفظ مشکل اونا نیست، مشکل ماست که باید باهاش کنار بیایم. جالبه که من ژاپنی رو نمی شناسم که اینکار رو کرده باشه. با وجود شباهت های فرهنگی دو ملت تنها عامل می تونه درجه توسعه یافتگی باشه که عامل این تفاوت شده و باعث شده اعتماد به هویت ملی جاش رو به خودباختگی ملی بده. یه بابایی رو هم می شناختم تو شهرمون که اسمش ((لازم)) بود ما بهش می گفتیم دایی لازم. بعد از ۵۰ سالگی دختراش که بزرگ شدن بردنش ثبت احوال و اسمشو گذاشتن امیرحسین. تا مدتها این وسیله شوخی ما بود که بگیم راستی امروز دایی امیرحسین رو دیدم.
یه چیز دیگه هم اینکه یه دبیر فیزیک دیوونه داشتیم به اسم فیلی( مثل خیلی بخونین). می گفتن زمون شاه که تو کلاس مختلط درس می داده به یه دختری که خجالت می کشیده اسم کامل ((کیرشهف)) فیزیکدان رو بگه گفته دخترم پس قسمت اولشو خوردی؟ (من سعی کردم با ادبیش کنم به خاطر این بیمزه شد.)

حالا حکایت جدید مربوط به این آقای مزروعیه. من بالاخره نفهمیدم چرا تازگیها (آره تازگیها) این آقا (یه نگاهی به وبلاگش بندازین) و روزنامه ها اصرار دارن به جای رجبعلی بهش بگن علی و رجبش رو بخورن؟ مگه اسم آدم میتونه به این راحتی عوض شه؟ اصلا مگه اسم میتونه بد باشه؟ احتمالا این هم از ثمرات بزرگ شدن حنیف خان و سایر اولاده که احساس کسر شان می کنن. شاید بهتر بود حالا که اسم دو کلمه ای مدتره اسمشو می ذاشتن امیرعلی یا اصلا کامی یا نیمدونم مثلا سامانی چیزی. راستی چند روز پیش تو وبلاگ نیک آهنگ یه چیزی راجع به حموم نرفتن سالانه امیرعلی جون می خوندم که خیلی بامزه بود. البته احتمالا شوخی بود.



عکس از وبلاگ ...علی مزروعی - سال پنجم ابتدایی همراه با همکلاسی‌های مدرسه روستای سبدان در سال 46

نظرات 4 + ارسال نظر
پویا شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:19 ب.ظ http://pesareshikamo.tk

سلام خوبی ؟ وبلاگ جالبی داری امیدوارم موفق باشی در اینده هم . بهم سر بزن خوشحال می شم . تا بعد خدانگهدار

sogol شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:21 ب.ظ http://guilty.blogsky.com

salam ghashange be manam sar bezan bye

آرش شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:09 ب.ظ

اسم عوض کردنش این قدر مهم بود که این قدر تیکه بارش کردی ؟؟! به خاطر یه موضوع کم ارزش که با سلیقه ی شما جور نمیاد نباید این قدر مسخرش کنی البته ببخش که من همیشه یه انتقادی دارم خب فقط به خودت مربوطه چه جوری دوست داری درباره ی هرکسی نظر بدی ناراحت که نمی شی؟

پاسخ :
نه. اصلا ناراحت نمیشم. چیزی که من می خواستم بگم یه نگاه کلی بود نه شخصی. دو موضوع مد نطرم بود: ۱. این پدیده کلی اجتماعی که باعث میشه بعضی از گذشته شون و چیزی که دارند خجالت بکشن. ۲. تغییرات ساختاری در شیوه زندگی جماعت اصلاح طلب که از یه پایگاه فقیر اومدن و به دنبال ایده آل های طبقه متوسط هستند. کسانی که گذشته خودشون رو مایه ننگ می دونن کسانی که طبقه قبلی خودشون رو عوام (به بحث های پوپولیسم این روزا دقت کنید) می دونن در حالیکه خودشون هم نمی تونن برای مدت طولانی با طبقه روشنفکر دمخور بشن. به نطر من طبقه موجود اصلاح طلب یه طبقه تازه به دوران رسیده و نوکیسه است که خیلی طول می کشه تا بتونه خودش رو پیدا کنه. فعلا نه تونسته عقده های گرسنگی های کودکیش رو کاملا باز کنه و نه تونسته از شر اسم های روستایی خونوادگی خلاص شه. مطمئنم بچه های حنیف ها و میثم ها و مقدادها و ... هم مدتی دیگه آرزو می کنن کاشکی پدرهاشون اسم های دیگه داشتن. به هرحال گردش طبقات و نوکیسگی از ثمرات هر انقلابیه.

سید یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:57 ب.ظ

یه ایمل براتون زدم به دستتون رسید؟ البته به آدرس دوستاتنان چون ایمیل خودتان کار نمی کند.

آره. مرسی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد