تلخ
این روزها خیلی گوشت تلخ شدم. بی ادب، بد رفتار، خسته و کسل. نمی دونم دلیلش چی می تونه باشه. شاید از شرایط موجودم احساس رضایت نمی کنم اما همه اینها دلیل نمیشه که کسی رو از خودم ناراحت کنم ولی می دونم که دارم اینکارو می کنم. این روزها مدام می میرم و زنده میشم. خوابیدن هام هم خسته کننده هستن.
سلام ... خسته نباشی ...
وبلاگ قشنگی داری ...
امیدوارم که در تمام مراحل زندگیتون موفق و موید باشید ...
اگه وقت داشتی به وبلاگ درویشانه من هم سر بزن ...
خیلی خوشحال میشم اگه مطالبشو بخونید و در انتهای هر مطلب نظرتونو بدید ...
توصیه میکنم حتمن مقدمه وبلاگرو مطالعه کنید ...
چون از اهداف تاسیس این وبلاگ کاملا آگاه میشید ...
در هر صورت خیلی خیلی ازتون ممنونم و براتون آرزوی موفقیت روزافزون میکنم ...
حق یارتون ...
سلام جالب می نویسید موفق باشید و حق نگهدارتون
کجایی تو؟ چرا هیچ خبری ازت نیست؟!!
بازم که این بزمجه دو روی مزخرف پیام گذاشت !کجایی تو؟ چرا هیچ خبری ازت نیست؟!! گلناز ... تبریک می گم حالا تتو لقب جدید شما شده؟ مرادیان بفهمه حال می کنه
برو مسجد چند رکعت نماز بخون حالت جا بیاد. یه سری هم به پایگاه بسیج محل بزن اونجا آدمهای با حال می بینی حالت بهتر می شه.