سالگرد


امروز اولین سالگرد اومدنم به کاناداست. نمی دونم باید چه حسی داشته باشم ولی می دونم چه حسی دارم. دلتنگم. این حرفیه که همیشه وقتی صحبتش میشه می گم و امروز هم به عثمان و هالا سر میز نهار گفتم:
اینجا عالیه ولی کشور من نیست.
شاید به خاطر همینه که دست و دلم نمیره واسه مهاجرت اقدام کنم ( و میدونم که این از حماقتمه). نمیدونم بعضی وقتا فکر می کنم شاید ازدواج بتونه مشکل دلتنگی رو حل کنه، کسی چه میدونه شاید هم دوبرابرش کنه. به هر حال فکر می کنم با این شرایطی که پیش اومده به اون هم هیچ امیدی نیست. به هر حال هر وقتم که به ایران رفتن فکر می کنم حالم به هم می خوره.

نه قوتی که توانم کناره جستن از او
نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم.
نظرات 2 + ارسال نظر
احمد دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 03:55 ق.ظ http://ahmad_nafas.blogfa.com

سلام نوکرتم
چرا دلتنگی
من همش تو سرم میزنم که برم یه کشور دیگه
انوقت شما ناشکری میکنی
انشالله خوش باشی
ارزوی موفقیت دارم برات

صنم دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 12:47 ب.ظ

تبریک.......ازدواج....عالیه......شیرینی هم طلب من....خوشحالم که بهت خوش میگذره بیشتز وقتی که ایران بودی........خیلی خوشحالم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد