قلب های ضعیف
خبر: آقای زواره ای سخنگوی شورای نگهبان این موضوع را که پس از شنیدن آنچه بر وبلاگ نویسان رفته است سکته کرده تکذیب نموده اند.
من ترجیح می دهم ار صداقت آقای زواره ای سپاسگزار باشم که چنین بزرگوارانه صفت پسندیده دلسوزی و رقت قلب را که به دروغ به ایشان نسبت داده اند تکذیب نموده اند. در واقع از همان ابتدا که خبر را در گویا خواندم به نظرم آنقدر تعجب آور آمد که باورش نکنم. چنانکه همان زمان به دوستی گفتم به نظر عجیب می آمد که آقای زواره ای که با قوت قلب تام و تمام شاهد تجاوز جنسی پیش از اعدام به دخترکان سیزده چهارده ساله در زندانهای دهه شصت بوده اند حالا با شنیدن شرح بازجویی از مردان بالغی چنین نازک دلی کنند. به نظر می آمد بهتر است حضرات خبرنامه گویا پیش از نشر خبر و اصرار بر موثق بودن منبع دمی بیندیشند که عارضه قلبی آقایانی که اگر دست اندرکار چنان قساوتی نبوده اند حداقل شاهد آن بوده اند نه از رقت قلبی که از کبر سن است. آری، آقایان دیگر پا به سن گذاشته اند و اگر می بینید همچون حضرت ایشان به راحتی دلشان می ترکد یا چون حضرات هیئت پیگیری قانون اساسی گریه شان توی دستشان است به سابقه پیشین باید دانست که علت را در فرآیند کهولت بیولوژیک باید جستجو نمود نه در دل نازکی ناشی از تحولات روحی که اگر چنین باشد حضرات اگر تمام عمرشان را به جبران مافات بگریند کم گریسته اند. هم از اینروست که اشک تمساح کسانی را که همکنون مدعی رقت قلبند باید ناشی ازدرک این واقعیت دانست که حافظه تاریخی این ملت دو ساعت هم دوام ندارد. وگرنه همکنون دل به خاتمی ها، تاجزاده ها، ابطحی ها، شمس الواعظین ها، حجاریان ها و … نمی بست. اینک که قلب آقایان به جبر گریز ناپذیر کبر سن به ضعف گرفتار آمده، نوبت کارهایی که قلب قوی می خواهند به جوانانی همچون مرتضوی ها رسیده است.در این میان آقای زواره ای صادق ترین مرد این میدان است که پا بر سر حقیقت ننهاده است.
سلام................ عالی بود..................در مورد این نوشته اخری چیزی نمی گم ولی در کل باید بگم ملتی که شجاعت اخلاقی نداشته باشه در هر دوره ای باید زیر یوغ بردگی عده ای اسیر باشه.
سلام حضرت آقای مهرداد. شرمنده ام که خودم برای دعوتتان نیامدم و بجه ها از قولم پیام گذاشتند. من چندان وضع حالم مساعد نیست. عرض شود که چون از عموم مطبوعات ایران رانده شدم تصمیم گرفتم با محوریت عدالتخواهی اسلامی سایتی راه تندازی کنم و اینکه این سایت هنوز آپلود نشده صدایش در بین رجال و خصوص بیت درآمده است. اگر تمایل دارید مطالبتان را تا سوم بهمن به من میل کنید. راستی شنیده بودم گلناز وبلاگ زده است امروز آمدم ببینم چیست ولی ظاهراْ چنین وبلاگی وجود ندارد. ظاهراْ حذف کرده است چرا؟ من نوشته بودم وبلاگش را تماشا میکنم و می روم همین! یعنی انقدر از من بدش میاید؟ چرا؟ من متوجه نیستم البته دوستش زنگ زد و از جانب او سخن می گفت و نیت خیری داشت ولی... بگذریم بهش بگوئید داوود گفت انقدر من وحشتناکم که از بیم من یک وبلاگ دیگرت را تعطیل کردی؟ من واقعاْ شرمنده ام اما باور بفرمائید اصلاْ قصد پیام گذاشتن هم نداشتم فقط می خواستم اسم قشنگش را ببینم و بروم. ببخشید من دو مساله را قاطی کردم منتظر مطالبتان هستم.