آزار
یادت می آید یکبار پرسیدی چرا دوستت دارم؟ یادت هست گفتم هیچوقت این سوال را از کسی که می دانی دوستت دارد نپرس؟
حالا می گویی شک داری که تو را به خاطر روحت دوست دارم یا جسمت. می پرسی به خاطر کدامست؟ مرا آزار می دهی. یادت هست که وقتی با تو بودم ندیده بودمت؟ و زمانی دیدمت که قرارمان بود دیگر با تو نباشم؟ ستمگر شده ای عزیز! چگونه به این فکر اجازه دادی در تو به وجود آید؟ چرا مرا آزار می دهی؟ نمی توان تحمل کنم که در دوست داشتنم شک می کنی.
به تو ای خوب عزیز میتواند(می توانم بوده چون من میگم اما حرف ریحان هم میدونم هست و اینکه ضمیر می تواند ریحانه)شک کرد؟؟؟
برایت گفتم...ببخش...در دوست داشتن من شک نکن...من بی تجربه ام...در این شک کن...بی تاب تر از هر زمانیم...